Life goes on with pain

زندگی با درد جریان دارد
P10
پدر دلینا به همراه پدر کوک به جایگاه سخنرانی رفتند همزمان مادر دلینا و مادر کوک در گوش کوک انها چیزی یکسان گفتند که هردوی آنها حیرت زده به هم خیره شدند
ب.د:از همه عزیزانی که تشریف آوردند سپاسگزارم کنون یک جلسه خانوادگی در پیش داریم که به منظلت ازدواج دخترم جئون دلینا و. برادر زاده عزیزم جئون جونگ کوک هست برای هردو پاره تنمان از صمیم قلب آرزوی خوشبختی داریم
صدای دست ها وتشویق ها سالن را پر کرده بود
پدر کوک در ادامه حرف برادرش گفت
ب.ک : از همه شما تمنا دارم که به همراه راهنمایی گارسون های سالن به اقوام دور و نزدیک و شرکای ما بپیوندید ماهم چندی بعد به شما ملحق خواهیم شد
سالن خالی از جمعیت شده بود
دلینا. بابا این منطقی نیست
کوک. ازدواج بچه بازی نیست برای ازدواج باید دونفر به هم علاقه داشته باشند ازدواج پیوند زناشویی بین دونفره محض اطلاعتون
م.ک: پسرم عشق و علاقه بعد از 6 ماه الی 3 سال بعد از ازدواج ایجاد میشه عشق در نگاه اول دروغ محضه اون عشق نیست هوسه
م.د: بعد از اون ازدواج اون هوس به وابستگی و بعد به تحمل تبدیل میشه و زندگی برای اون دو.نفر جهنم میشه ازدو.اج خود من هم با پدرت سنتی بوده و به خاطر شغل تجارت پدرم از ایران به کره اومدم
دلیناو کوک :ولی آ....
ب.ک: ولی اگری هم در کارنیست 4 دلیل وجود داره که شما باید باهم ازدواج کنید
1- توی کتیبه ای که از اجدادمون به دستمون رسیده نسل ششم جئون ها که ماها باشیم نوه بچه اول و بچه آخر دو برادر باید باهم ازدواج کنند
2_این دستور پدرو مادر بزرگ شماست و ما اجازه نداریم روی حرف اونها حرف بزنیم همونطور که نوه های شما اجازه ندارند روی حرف شما حرف بزنند
3- ازدواج واجب دینی هر انسانی هست
4 - این کار به نفع قدرت و شرکت ماست
ب.د: الان هم که مارفتیم شما بعد از اعلام ما دست در دست هم بیاید داخل
دلینا کوک :ولی ما میخوایم باهم حرف بزنیم
م.ک: الان نه بعد از اتمام مهمونی
آنها رفتند و کوک با لبخند به سمت دلینا رفت وگفت :بیا این قائله رو ختم به خیر کنیم به بعدش با هم حرف بزنیم
سپس بازویش را به سمت دلینا گرفت
دلینا: اجازه هست
کوک لبخندی پهن تر به نشانه رضایت زد دلینا دست ظزیفش را دور بازور کسی پیچید که در بچگی هرگز فکر نمیکرد همبازی اش همسرش شود
.................
دیدگاه ها (۰)

Life goes on with pain

Life goes on with pain

Life goes on with pain

زندگی با درد جریان داردP8سوهی:مامان میدونی من چند وقته خارج ...

کوکباسدی به پدر و مادرناتنی و خواهر ناتینیم گفتم _من تازه از...

p¹//فلش بک چندسال قبل//" ات + یونگی _ "+ مامانننننن م: هوم+...

خرگوش قاتلپارت۸ویو کوک:رفتم به اون آدرس وسط راه هم گل گرفتم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط